-نام پدر و مادر حضرت مريم چيست؟

(41955)
-پيامبري كه پدر داشت امّا مادر نداشت , چه كسي بود؟

(16921)
-در هنگام فاتحه خواندن حتماً بايد دعاي اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات را بگويند و بعد سوره حمد و توحيد را بخوانندّ آيا در غير اين صورت فاتحه خواندن درست نيست؟

(13945)
-خوش صداترين پيامبر چه نام داشته است؟

(7996)
-چرا خداوند به ابراهيم((عليه السلام)) لقب خليل الله را عطا كرد؟
(2955)
-بعضي مي گويند: حضرت ابراهيم در روز سيزده بدر كه مردم به بيرون شهر رفته بودند, بت هارا شكست و مي گويند: درست نيست در اين روز به بيرون شهر برويم ; آيا اين گفته درست است ؟

(2870)
-چرا نام پيامبر قوم لوط، لوط بوده ، مگر نه اين كه نام انبياي الهي با مسمي بوده و كامل و زيبا؟توضيح دهيد معنا و مفهوم لوط چيست؟

(2449)
-چرا حضرت داوود با اين كه از پيامبران اولوالعزم نبود، داراي كتاب زبور بوده است؟

(2211)
-سبطيان و قبطيان كيستند؟

(1697)
-علت حرام و گناه بودن غيبت چيست؟ چرا دين اسلام بر اين موضوع حساس ميباشد و به شدت از آن نهي ميكند؟

(1660)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:28631 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:21

چرا خداوند متعال در قرآن كريم به نام ائمه(ع) تصريح نكرده است؟
ين كه با آمدن نام ائمه اطهار(ع) يا جزئيات مسائل در قرآن ديگر همه مشكلات و اختلافات حل مي شد و ريشه پيدايش مذاهب مختلف و پراكنده از اساس زده مي شد تصوري نادرست است. برعكس بايد گفت قرآن مجيد در اين مسائل بسيار از روش دقيق و حساب شده اي استفاده كرده كه ما نام آن را شيوه «تلفيق بين كنايه و تصريح» مي ناميم و اگر غير از اين عمل مي شد، خطري بسيار بزرگ تر از اختلافات موجود - كه ويرانگر اساس مكتب بود - اسلام و قرآن را تهديد مي كرد. براي روشن شدن مطلب بايد دو نكته را در نظر گرفت: الف) روند طبيعي پيدايش مذاهب و آراي مختلف در اديان. ب ) ويژگي ها و شرايط خاص جامعه اي كه قرآن در آن نازل گرديده است. الف) پيدايش آرا و نهايتا مذاهب و نحله هاي گوناگون در درون يك دين، امري كاملا طبيعي است. مطالعه در تاريخ اديان نشان مي دهد كه حتي اگر آراي فاسد هم در كار نباشد، در موارد بسياري برداشت و تفسير دانشمندان و توده ها از ريز و درشت مسائل ديني متفاوت و چه بسا معارض است. گاه اين تفاوت ها عميق و در مسائل بسيار اصولي است و كار را به جايي مي كشاند كه صاحبان اديان و يا حتي ارباب مذهب واحد در ميان خود به اختلافات شديدي گرفتار شده اند تا آنكه هر يك، ديگري را تكفير و از حوزه دين به كلي خارج مي شمارند. اين مسأله واقعيتي است تا حدودي گريز ناپذير و در همه اديان وجود دارد؛ مانند اختلافات شديد ده ها مذهب مسيحي (مانند مذهب كاتوليك، ارتدكس، پروتستان و فرقه هايي چون اسيوخي، ماكيوني، كالوخي، ويگلفي، ژان هوسي، پورتين يسوعي، نسطوري، آريوسي، هوژنتي، مونوفيزيستي، آرتموني، نادنيي، ستبيه و ...) ممكن است بگوييد همه اين ها يك راه حل دارد و آن اين است كه: دين و شريعت نازله آن چنان دقيق و با وضوح و صراحت با تمام جزئيات آن نازل شود كه نه تنها همه انسان ها در تمام مسائل ديني برداشت واحد داشته باشند، بلكه حتي راه هر گونه تفسير سوءو فريب كاري بدعت گذاران و تحريف گران نيز بسته شود. با كمي ژرف انديشي روشن مي شود كه چنين ديدگاهي، پنداري تحقق ناپذير است؛ زيرا: 1- از ديدگاه معرفت شناختي كيفيت شناخت و درك انساني در هر زمينه، مكانيسم ويژه و محدوديت هاي خاصي دارد، به طوري كه در يك رشته از معارف بويژه در معارف ديني - كه از گستردگي و ژرفايي بسيار بالايي برخوردار است - هرگز نمي توان همه انسان ها را (در همه مسائل آن مجموعه) متحد النظر و داراي برداشت و درك واحد ساخت. 2- زبان در روند معرفت، نقش و كاركرد خاصي دارد و با محدوديت هاي ويژه اي روبه روست كه خود يكي از عوامل مهم تفاسير و برداشت هاي گوناگون از متون ديني است. بنابراين زبان شناسي نيز حكمي مشابه معرفت شناسي دارد. 3- اگر بنا شود كتاب آسماني مبوب در تمام مسائل؛ از قبيل معارف، اخلاقيات، احكام و دستورات فردي و اجتماعي به صورت مجموعه اي دقيق، تفصيلي و منظم همراه با تمام جزئيات و حتي تعاريف بيان شود، در اين صورت به شكل دائرةالمعارفي در خواهد آمد كه بخشي از آن مسائل فلسفي و جهان بيني، انسان شناسي، فلسفه، تاريخ و... مطرح مي شود و بخشي از آن اخلاقيات و فلسفه اخلاق و در بخش هاي ديگر احكام حقوق فردي و اجتماعي؛ مانند: عباديات، اقتصاد، نظام و احكام سياسي، فلسفه، حقوق و ... . ممكن است بگوييد چه عيبي دارد كه چنين باشد؟ واقعيت آن است كه چنين چيزي ضربه محكمي به دين خواهد زد و مخالف فلسفه اساسي بعثت انبيا و انزال كتاب هاي آسماني است؛ زيرا: اولاً از طرفي كتاب آسماني را بسيار گسترده و مفصل يعني تبديل به ده ها جلد كتاب مي كند. ثانياً هر بخشي از آن مجلدات مربوط به حوزه خاصي از مسايل شده و جنبه تخصصي پيدامي كند. ثالثاً زبان كتاب آسماني ديگر زبان توده ها نخواهد بود؛ بلكه در هر فني زبان ويژه آن رشته را خواهد داشت. نتيجه اين امور آن است كه متون ديني جاذبه عمومي خود را از دست خواهد داد و ديگر قدرت دعوت و كشش فراگير توده اي نخواهد داشت؛ بلكه در رديف كتاب هاي فلاسفه و نوابغ برجسته اي چون ارسطو، افلاطون، فارابي، بوعلي و ... قرار خواهد گرفت كه جايگاه آن به جاي خانه هاي مردم، فقط كتابخانه هاي دانشمندان خواهد بود و ميزان تأثير و سازندگي اجتماعي اش نيز در حد تاثير فلاسفه و نوابغ. به علاوه چنين طرحي مستلزم بسته شدن راه اجتهاد است و همواره ايجاب مي كند كه در پي رخ دادن حوادث نو، پيامبري جديد برانگيخته شود و يافتن پاسخ و حكم مسائل هر عصر انگيزش و بعثت جديدي را مي طلبد و بر مسأله خاتميت خط بطلان مي كشد؛ زيرا بيان تفصيلي مسائل اعصار آتي براي مخاطبين فعلي نه تنها جذاب نيست؛ بلكه موجب وازدگي و چه بسا سخريه و استهزا و نهايتا اعراض از كتاب آسماني است. 4- كاوش هاي تاريخي نشان مي دهد كه افراد و جوامع مخاطب وحي الهي از نظر انگيزه هاي دين گرايانه و ميزان و حدود و كيفيت تأثير پذيري در برابر وحي و حاملان آن (انبياي الهي) بسيار متفاوت بوده اند. از طرف ديگر حكمت الهي ايجاب مي كند پيام خود را در قالب و شكلي ابلاغ نمايد كه بيشترين و فراگيرترين جاذبه را داشته و در عين حال چيزي از حقايق نيز فرو نماند. بنابراين دو اصل در هم مي آميزند و آن دو نقش مهمي در چگونگي تفهيم و ابلاغ پيام دارند: 1- اصل فراگيري و جاذبيت؛ به عبارت ديگر دين تنها براي انسان هاي محدود صد در صد خالص كه هر چه و با هر زبان به آنان سخن گفته شود مي پذيرند نيامده است، هر چند هدف اساسي آن سوق دادن انسان ها به آن سمت مي باشد، ليكن در اين مسير توده هاي عظيمي هستند كه تنها در قالب هاي خاصي مي توان آنها را جذب و هدايت كرد و چون دين براي همه آنهاست، پس بايد به گونه اي سخن بگويد كه به سادگي آنان را نرهاند، بلكه داراي حد اعلاي امكان جذب و دافعه اي در حد ضرورت باشد. 2- اصل جامعيت؛ به حكم اين اصل دين نبايد هيچ يك از نيازهاي ديني مخاطبان خود را بدون پاسخ گذارد. رعايت اين دو اصل، تنها زماني ممكن است كه دين در عين جامعيت برخي از مسائل را صريح و بي پرده و برخي را با كنايه و دوپهلو و گاه با قاطعيت و يا با نرمي بيان كند. از طرفي هم با زبان توده ها سخن راند و هم بار فكري و عظيم و دقايق عقلي عظيمي براي انديشمندان و خرد ورزان و لطائف عرفاني شريفي براي ارباب بصيرت داشته باشد و تيپ شناسي اجتماعي دقيقي را رعايت نمايد. راز وجود آيات محكم و متشابه در قرآن مجيد نيز همين است. ب ) ويژگي ها و شرايط خاص محيط نزول قرآن: جامعه اي كه قرآن در آن نازل شد و كساني كه به اين دين مبين گرويدند، از نظر بينش و علايق و انگيزه هاي ديني و غير ديني بسيار متفاوت بودند. يكي از اشتباهات بزرگ آن است كه فكر كنيم جوامع ديني و نيز جامعه اسلامي، تنها و تنها متأثر از دين بوده و در تمام مسائل محرك اصلي آنان دين و تعاليم ديني بوده است. برعكس حتماً پس از گسترش اسلام، بسياري از توده ها و حتي شخصيت هاي نام آور مسلمان و صحابي رسول خدا(ص) چنان متأثر از سخن جاهلي، تعصبات ناروا و اهداف شخصي و خود محورانه بودند كه در عين اظهار مسلماني، به راحتي در برابر پيامبر(ص) و احكام الهي مغاير خواست هاي خود، مخالفت و سرسختي نشان مي دادند. و از اين جا روشن مي شود كه وجود و عدم وجود اين گونه مسائل در قرآن مجيد چندان كارساز نيست. به عنوان مثال قرآن با صراحت تمام نسبت به پيامبر(ص) مي فرمايد: {A{/Bوَ ما يَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوي إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي {w1-10w}{I53:4-3I}/}A}؛ {Mو او (پيامبر) براساس هوا سخن نمي گويد، بلكه گفتار او چيزي جز وحي و فرستاده نيست M}. در حالي كه چون پيامبر درخواست قلم و كاغذي نمود تا مسأله ولايت اميرالمؤمنين(ع) را ثبت نمايند و سندي مكتوب گذارند، در خانه خود و نزد نزديك ترين عزيزان با مخالفت جدي برخي اصحاب مواجه شده و يكي از آنها فرياد زد: {Hان الرجل ليهجر!!H} تا آن كه پيامبر(ص) منصرف شدند و از ثبت آن خودداري فرمودند. اين انصراف پيامبر(ص) نشان مي دهد، چنان جوي وجود داشت كه اگر آن حضرت نسبت به آن مسأله پافشاري مي ورزيدند خطر انكار اصل رسالت و بازگرداندن بخش عظيمي از جامعه از اصل اسلام وجود داشت. قرآن مجيد نيز با توجه به همين مسائل شيوه خاص خود را در تبيين اين گونه حقايق پيموده است؛ زيرا اگر همواره با صراحت و بي پرده بر آن پاي مي فشرد خطر انكار اصل قرآن و حجيت آن و يا دستبرد زدن و تحريف آن وجود داشت. ممكن است گفته شود كه خداوند خود وعده صيانت قرآن را داده است. گوييم بلي ولي خداوند هر كاري را از طريق اسباب و علل خاص خود انجام مي دهد و يكي از راه هاي مصون داشتن قرآن به كاربردن همين شيوه است؛ يعني، شيوه اي كه لااقل از درون و متن جامعه اسلامي انگيزه تحريف آن را بخشكاند و از بين ببرد وگرنه قرآن نيز گرفتار مسائلي چون ديگر كتاب هاي آسماني مي شد. در عين حال آيات زيادي از قرآن در شأن اهل بيت(ع) سخن رانده و پيامبر نيز كراراً و صراحتاً مطالب خود را بيان فرموده اند به گونه اي كه هيچ ترديدي براي حق جويان و خرد و زران باقي نمي گذارد. براي آگاهي بيشتر ر . ك : 1- رهبري امام علي(ع) در قرآن (ترجمه المراجعات)،ترجمه سيد محمود سياهپوش 2- بررسي مسائل كلي امامت،ابراهيم اميني 3- فروغ ابديت،جعفر سبحاني 4- سيماي امام علي(ع) در قرآن،موحد 5- آية التطهير،ابطحي 6- معالم المدرستين،علامه عسكري 7- شيعه و تهمتهاي ناروا،جواد شري 8- آن گاه هدايت شدم (ترجمه ثم اهتديت)،تيجاني سماوي

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.